بسیاری هنگام معرفی بازی فرعی الدن رینگ نسبت به موفقیت آن شکاک بودند. ساخت بازیای آنلاین که تاکید کامل آن روی بعد گیم پلی و نبردهای بیپایان باشد؟ نمرات و نقد بازی Elden Ring Nightreign در رسانههای خارجی نشان میدهد که نگرانی طرفداران بیجا نبوده است. الدن رینگ نایت رین نتوانسته مانند دیگر بازیهای فرامسافتور، منتقدان را تکان دهد و سعی کند تا حتی فرم بازیهای آنلاین را برای همیشه متحول کند.
روند بازی فرعی الدن رینگ به این شکل است که شما به همراه دو نفر از دوستانتان وارد نقشهای گسترده میشوید و سپس باید سعی کنید تا آیتمهایی که کاملا اتفاقی در نقشه پراکنده شدهاند را پیدا کنید و خود را قویتر کنید، دشمنان را به زانو درآورید و در نهایت، خود را برای باس فایت نهایی آماده کنید. روند بازی، چند روز و چند شب ادامه مییابد و آخر هر شب هم باید با یک غولآخر از دنیای بازیهای سولز مبارزه کنید. هر چند خبری از یک داستان اساطیری نیست، بلکه لحظاتی که با دوستانتان سپری میکنید؛ شوخیها و اتفاقاتی که میافتند، داستان را شکل میدهند. اما نظر منتقدان چیست؟
نقد بازی Elden Ring Nightreign
اکثر منتقدان نوشتهاند که این بازی نتوانسته در قد و قامت الدن رینگ ظاهر شود. در واقع تمامی مقایسهها با این بازی شاهکار است و مشخص است که یک بازی آنلاین نمیتواند در حد آن ظاهر شود. اما اندکی وارد جزئیات شویم و ببینیم که رسانههای خارجی در مورد این بازی چه میگویند.
IGN – امتیاز 7/10
وقتی Elden Ring Nightreign دقیقا همانطوری که طراحی شده، بازی میشود، به یکی از بهترین بازیهای دستهجمعی ممکن تبدیل میشود. استفاده از هر هشت کلاس شخصیتی موجود جذاب و سرگرمکننده و حرکات هر کدام از آنها، عمق زیادی دارد. باسفایتهای نایتلورد هم جزو بهترینهایی است که تابهحال فرامسافتور ساخته است؛ اما نبود کراسپلی، حالت دو نفره و ابزارهای ارتباطی و چت داخل بازی باعث شده تا تجربه بازی سخت شود. مگر اینکه بازی را همراه دو نفر از دوستان واقعی و ماهر خود تجربه کنید. اما در مورد حالت تکنفره، تجربه آن را پیشنهاد نمیکنم. دلیل هم بالانس ضعیف دشمنان است. به طور کل با یک بازی فرعی مواجهیم که گاهی میتواند هیجانانگیز باشد، اما سریعا میتواند یک به تجربه یک کاملا اعصابخردکن تبدیل شود.
گیمزرادار – امتیاز 3.5/5
الدن رینگ نایت رین یک بازی روگلایک است که به طرز شگفتآوری خوب طراحی شده و با هستهی اصلی الدن رینگ کاملا جور است و در عین حال، نبردهای سریع و باسهای جدید و فوقالعاده ارائه میدهد. تجربه بازی با دوستان هم فوقالعاده است، اما مودهای گیمپلی محدود و باسهایی که اصلا بالانس نیستند، باعث شده تا بازی اعصاب خردکن شود. در عین حال تجربه بازی بهصورت فردی هم عذابدهنده است.
گیماینفورمر – امتیاز 8/10
تجربه نایترین وقتی من در بهترین شرایط است، فوقالعاده است. به عبارتی فرمول فرامسافتور برای ژانر روگلایک باید کمی با من راه بیاید و از آن قابلیتهای خستهکنندهاش دست بردارد. وقتی مچمیکینگ درست کار کند، نقشه اجازه دهد که همان ابتدا با دشمنان متعادلی بازی کنم و اینکه مداوم من را تنبیه و عذاب ندهد، آنگاه من هم آماده پذیرش چالش خواهم بود. هر چند پاداش تلاشهایم در این بازی، دانش بیشتر، مهارت بیشتر و البته آدرنالین خالص بود که ساعتها من را سرگرم کرد.
هدف بازی
هدف غایی شما در بازی به عنوان یک نایتفریر (Nightfarer)، سرنگون کردن تمامی نایتلوردها است که نابودی را به سرزمین بازی، Limveld، آوردهاند. از طریق کُرسی مرکزی، ابتدا حالت تکنفره یا سهنفره و سپس یکی از ۷ نایتلورد را به عنوان هدف انتخاب میکنید. حال اگر دو بازیکن دیگر همراه خود داشته باشید، به صورت پارتی یا یک رمز مشخص، وارد بازی خواهید شد، اما اگر تنها یا دو نفر باشید، بازی برای شما پلیر پیدا خواهد کرد.
هر دور از بازی با فرود بتلرویالگونه شما و دو همراهتان به Limveld آغاز میشود و خیلی زود متوجه خواهید شد که کلید واژه آن سرعت است و مکانیکها و پیشروی نیز به گونهای طراحی شدهاند که در دسترس و سریع باشند. به عنوان مثال، لول (Level) با یک کلیک در نزدیکی Site of Grace ارتقاء پیدا میکند و نیازی به خواندن و انتخاب نیست یا دویدن در بازی حتی از سوارکاری با تورنت در Elden Ring نیز سریعتر است. این آدرنالین و سرعت تزریق شده درون رگهای گیمپلی، باعث میشود تا در چند دور ابتدایی بازی احساس سردرگمی کنید، اما خیلی زود به سازوکار آن عادت خواهید کرد و قدرتمندتر شدن در سریعترین زمان ممکن، به یکی از اهداف ذاتی شما تبدیل میشود.
بازی دو روز و دو شب دارد و سپس با باس نهایی هر دور (نایتلورد) که قبل از شروع به عنوان هدف انتخاب کرده بودید، مواجه خواهید شد. طی روزها تمام نگرانی شما قویتر شدن از طریق به دست آوردن سلاحهای بهتر، لول آپ و مهارتهای Passive است که به لطف مواجهه با باسهای کوچک و دشمنان عادی حاصل میشود. با گذر زمان اما، حلقه بقاء کوچکتر و نهایتاً به یک میدان نبرد با باس شب محدود خواهد شد. احتمال پیروزی در این نبردها که برخی چالشبرانگیزتر از دیگری خواهند بود، به سلاحها، لول و مهارتهایی بستگی دارد که طی روز به دست آوردهاید و این منابع نیز به شناخت شما از نقشه و سطح بهینگی اکتشاف شما گره خوردهاند. با گذراندن دو روز و دو شب، سرانجام به باس نهایی میرسید و باید بدانید که چالشی بزرگ در انتظار شما و دو یار همراهتان است.
آنچه به نایترین ارزش تجربه میدهد، تمایز واقعی میان شخصیتهای قابل بازی و سرگرمکننده بودن مهارتها و جریان گیمپلی آنها است. به عبارتی، بازی و تعامل با تمامی این کاراکترها جذاب بوده و به این دلیل که استراتژی و ساینرژی میان آنها مهم است، شما را به سمتی سوق نمیدهد که تنها یک یا دو عدد از آنها را انتخاب کنید. نقطه قوت دیگر بازی نیز تغییرات نقشه در چند قالب مختلف است که قبل از آغاز بازی به شما اطلاع داده میشود. به عنوان مثال، در یکی از این تحولات، بخشی از نقشه به محیطی آتشفشانی تبدیل شده و با رسیدن به اعماق آن، میتوانید سلاح خود را به نوع افسانهای (Legendary) ارتقاء دهید.
اما سطح کیفی تجربه نایترین با تکرار محتویات به شکل قابل توجهای پایین کشیده میشود، به خصوص در فاز روز که باید تجهیزات به دست بیاورید و لولآپ کنید. انتظارِ بازگشت حداکثری محتویات از Elden Ring با تریلرها تعیین شده بود، اما موضوعی که ناامیدکننده و تا حد زیادی عجیب به نظر میرسد، این است که از تمام پتانسیل دشمنان و باسهایی که قبلاً برای Elden Ring خلق شده بود استفاده نشده و بعضاً در یک دور ممکن است به کمپها و دانجنهای مشابه زیادی بر بخورید که میتوانستند میزبان برخی محتویات دیگر باشند. با التفات به این که ظرف بزرگی از محتویات غنی به لطف Elden Ring و بستهالحاقی آن، یعنی Shadow of the Erdtree، وجود داشت که سازندگان میتوانستند از آنها استفاده کنند، نایترین در تنوع و پراکندهسازی محتویات خود ناامیدکننده ظاهر میشود و حتی بعضاً از دشمنان، باسها و مینیباسهایی بهره میبرد که طراحی ناامیدکنندهای داشتند. تیم سازنده در انتخاب دشمنانی که بازگشتهاند، سلیقه به خرج نداده و خوب عمل نکرده است.
جدا از نقاط قوت و ضعف، در بررسی اثری مانند نایترین، اشاره به جامعهای از بازیکنان که هدف اصلی سازندگان بوده بسیار مهم و حیاتی است. اگر پیشروی تدریجی، آرام و تکنفره Elden Ring را ترجیح میدهید و به آثاری علاقه دارید که مبتنی بر «محدودیت» نباشند، Nightreign برای شما ساخته نشده است. در حقیقت، مبانی گیمپلی Nightreign آنقدر با Elden Ring ضدیت دارند که همپوشانی علاقهمندان این دو باید بسیار محدود باشد. از سوی دیگر، داشتن دوستانی که در تجربه بازی همراه شما باشند، به مراتب بازی را دلنشینتر خواهد کرد. اگرچه نایترین یک حالت تکنفره دارد، اما بعد از تجربه به وضوح متوجه خواهید شد این عنوان با در ذهن داشتن سه پلیر طراحی شده و به صورت تکنفره آنطور که باید و شاید متعادلسازی نشده. پر واضح است که به مانند هر اثر چندنفره دیگری، تجربه بازی با افراد رندوم میتواند اذیتکننده باشد.
برتریها و کاستیها نایترین در تلاقی با یکدیگر قرار میگیرند تا یک تکرارپذیری نسبی شکل بگیرد. در حالی که بازی کردن با شخصیتهای مختلف جذاب باقی میماند، برخورد با محتویات تکراری و تصمیمات عجیب سازندگان از شوق شما میکاهد. برآیند این میشود که خرید بازی را تنها میتوان به جامعه کوچکی از مخاطبین پیشنهاد داد. ترکیب بازی به صورت چندنفره و سبک روگلایک را تا چه حد میپسندید؟ اگر پاسختان به طور قاطع مثبت است و دوستانی برای تجربه اثر دارید، احتمالاً مشکلات بازی را پررنگ نخواهید دید.
قسمتی از بررسی یک بازی فرامسافتور را بدون شک باید به باسها اختصاص داد. در فاز «روز» با مینیباسهایی مواجه خواهید شد که همگی از Elden Ring بازگشتهاند، اما شبها محتمل است یک باس از سهگانه Dark Souls میزبان شما باشد که در جهت هماهنگی با لوپ و ریتم مبارزات Elden Ring بازطراحی شدهاند. در انتها نیز با نایتلوردی که هدف قرار داده بودید مواجه میشوید و باید بگویم برخی از آنها بسیار چالشبرانگیز هستند و نیاز به چیدن استراتژی دارند. میزان سرگرمکننده بودن رویارویی با باسهای نهایی کمی بحثبرانگیز است، مخصوصاً که در نایترین پای شخصیتهای قابل بازی مختلف به میان میآید. بسیاری از بازیکنان جابهجایی باس الدن بیست در آن میدان وسیع را طاقتفرسا توصیف میکردند (البته با بهروزرسانیهای متعدد و اضافه شدن تورنت به باسفایت مشکلات مبارزه برطرف شد) و تعداد قابل توجهای از باسهای نایترین با همین فلسفه طراحی شدهاند. اما نایترین برای مقابله با این باسها، کلاسهای دورزن مانند IronEye و Recluse را دارد که باعث میشود قابلیت جابهجایی آنها را بتوان تحمل کرد. با این حال، همچنان مبارزه با برخی از این باسها در قالب کاراکتر نزدیکزن (Melee) میتواند طاقتفرسا باشد.
Limveld از حیث بصری سرزمین نفسگیر و زیبایی نیست و به شکل قابل توجهای خستهکننده به نظر میرسد. اگر استفاده مجدد از Assetها و منابع اولیه قدیمی یک «ضرورت» در توسعه این پروژه بود، ترجیح میدادم سرزمینی برگرفته از Limgrave ارائه نشود، بلکه بازی در اقلیمی تازه، اما با ترکیبی هوشمندان از Assetهای قبلی جریان یابد. همانطور که سازندگان برخی از دشمنان و باسهای Elden Ring و Shadow of the Erdtree را نادیده گرفتند، بسیاری از محیطها و جذابیتهای بصری Elden Ring و گسترشدهندهاش نیز اینجا دیده نمیشوند که باعث ناامیدی است، به خصوص که تیم سازنده به خود زحمت نداده برای هر نایتلورد یک میدان نبرد متفاوت طراحی کند، پتانسیلی که هدر رفته است. به طور کلی، نایترین آن کارگردانی هنری منحصر به فرد و بیرقیب آثار پیشین استودیو را در خود ندارد.
موسیقی منوی بازی بسیار هوشمندانه ساخته شده، زیرا در آن واحد یادآور Elden Ring و Dark Souls است و این موضوع با بازگشت محتویات از سهگانه قدیمی فرامسافتور نوعی ارتباط شاعرانه پیدا میکند. اما سایر موسیقیها اگرچه حس و حال آن نبرد به خصوص را تداعی میکنند، اما چندان به یاد ماندنی نیستند.
مشکلات ریز و درشت فنی و QoL به مانند اکثر آثار فرامسافتور، گریبانگیر نایترین نیز شدهاند. روی کنسول PS5 نرخ فریم درست به مانند الدن رینگ است، بدان معنا که پایدار نیست و در لحظات شلوغ با افت مقطعی مواجه میشود. اگرچه این مشکل افت فریم جدی نیست، اما با یک تجربه کاملاً روان هم طرف نیستیم. از سوی دیگر، چت صوتی وجود ندارد، در حالی که برای چنین اثری یک نیاز اساسی است. از یک سری ویژگیهای کنترلر نیز استفاده نشده است؛ به عنوان مثال، انتظار میرود در زمان پیدا کردن بازی صدایی از دوالسنس پخش شود تا اگر در مقابل صفحه نمایش نیستیم، متوجه این امر بشویم، اما چنین ویژگیای وجود ندارد.